گالری ناپایدار
همیشه یک حیاط یا باغ بزرگ در آستانهی پایان یک جشن، فضای وهمانگیزی داشته، شبیه یک رویای نیمه تمام، یک آرزوی از دست رفته؛ وضعیتی ناپایدار که صورت محیط و اشیا در آن معرف موقعیت زیستی و نشانهای عادی آنها نیست. بارها و بارها سعی داشتهام عواطفم در توصیف این شادمانی منقص مانده را نقاشی و اگر موفق بوده یا نبوده باشم این ناگواری را به نیروی رانشی موثری بدل کنم. شباهت این تصاویر با ایران امروز نوعی همدلی همراه با تعلیق در کار ایجاد میکند که من را پای نقاشی نگاه میدارد. در سالهای اخیر با نزدیک شدن به انتزاع به شدت تحسر در نقاشی افزوده و این همان میل به شکوه زوالست، میلی بیمارگونه آن چنان که در اندوهجویی ما ایرانیان مصادیق بسیار دارد.